تبلیغات

پیام دبیرکل نهاد به مناسبت سالروز ارتحال امام(ره)

پیام دبیرکل نهاد به مناسبت سالروز ارتحال امام(ره)

منصور واعظی دبیرکل نهاد کتابخانه های عمومی کشور در پیامی، فرارسیدن سالروز ارتحال ملکوتی بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران را تسلیت گفت.

به گزارش روابط عمومی نهاد کتابخانه های عمومی کشور؛ متن پیام دبیرکل بدین شرح است:


بسم الله الرحمن الرحیم

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران

کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران

 

خرداد که می‌رسد، دلتنگ می‌شوم. سخت‌ترین و اندوه‌بارترین لحظات زندگی با فرا رسیدن سالروز رحلت امام بزرگوار(ره) در چهاردهم این ماه برایم تداعی می‌شود. خاطره دردآور و ملال‌انگیز که گویا همه آرامش حیاتم را می‌آشوبد.

شاید نسل‌های بعد از انقلاب، نتواند حال و هوایی که در آن سال‌ها بر ما؛ جوانان اول انقلاب حاکم بود، به خوبی درک کنند. به آن هم که می‌اندیشند، شاید آنگونه که ما در سال‌های پرورش منش‌ها و شکل‌گیری اندیشه‌ها و جهان‌بینی‌هایمان آن را با همه تن و جانمان احساس کرده‌ایم و اندوهش را تا عمق وجودمان فهمیده‌ایم، نتوانند عظمت آن را دریابند؛ پس رسالت انتقال و تبیین عظمت آن دوران طلایی و تکرارناشدنی برای جوانان، بر عهده نسل ماست.

در سختی‌ها، ناامیدی‌ها و تنهایی‌های روزگار حاکمیت طاغوت بر جامعه، شما جوانی را تصور کنید که سرگشته و حیران، دردمند از ستم دستگاه دست‌نشانده متحدان صهیونیسم، راه نجاتی می‌جست و نمی‌یافت؛ بارقه نوری را می‌طلبید و نمی‌دید. همدل و هم‌آوایی را می‌خواست و همه همدلی‌ها و هم‌آوایی‌ها را ناامیدانه، در بند زندان‌های جهنمی ساواک می‌نگریست؛ دین خدا را ملعبه دست پلید دستگاه ستم‌شاهی و وطنش را پایمال هجوم و چپاول بیگانگان ملحد بی‌صفت می‌دید؛ دل در سینه‌اش مثل نمک در آب، حل می‌شد. درمانده، خسته، در خود شکسته، زخم‌خورده سرگردان خانه‌ها و خیابان‌ها بود. از هر کجا که سوسوی امید و روزنه نجاتی احساس می‌کرد، به آن روی می‌آورد و اگر دل دردمندی می‌یافت و جان سرگشته‌ای که به دین و دنیای مردمش عشق می‌ورزید، به آن می‌پیوست و دل به او می‌بست.

در چنان روزگاری و آنگونه ایامی که به قول سعدی «سنگ را بسته و سگ را رها کرده بودند» شما حال جوانی را تصور کنید که فشار طاقت‌فرسای حاکمیت ستم‌شاهی و استبداد و اختناق دودمان پهلوی، چه محشری از درد و خشم و اندوه و بی‌پناهی برایش ساخته بود.

که ناگاه، در آن خفقان ظلم و جور، به همت مردی از تبار آسمانیان، پیشوایی از سلاله پاکان، نادره‌ای برخاسته از متن روزگار آخرالزمان، رهبری در تبعید و دور از میهن، انقلابی عظیم علیه ستمبارگان، بی‌خدایان و ملحدان تاریخ آغاز شد.

درست مثل خورشیدی در شب دیجور که ناگهان طلوع کند، مثل سحوری‌خوان روشنی و آزادی که در تاریک‌ترین لحظات شب، آوای دل‌انگیزش برخیزد.

حال، شور و اشتیاق و امید و تکاپوی آن جوان را بعد از آغاز صبح پیروزی می‌توانید احساس کنید.

نسل انقلاب، نسل ما، زندگی را، جوانی را، جهان‌نگری را، دین و ابدیت‌سرایی انسان را چنین آغاز کرد، در حالی که شانه‌هایشان از تازیانه‌های ستم بیگانه‌مداران سلطه‌گر مجروح بود و چنین شد که دلداده و شیدای معمار انقلاب گردیدند.

بزرگ‌مردی که تمام زندگی‌اش را وقف مردمش ساخت و چشم از مظاهر دنیای ما فرو بست و به خاطر احیای دین الهی و حاکمیت اسلام و آزادی مردمش از یوغ و بند طاغوتیان مسلط زمانه، خود را وقف راه خدا کرد.

زحمت کشید، رنج برد، سختی‌های زندان و تبعید و غربت و محرومیت را تحمل کرد و با هر سختی، مصمم، شجاع‌تر و عاقلانه، هدفش را دنبال کرد. در پانزدهم خرداد چهل و دو فرمود: «هنوز یاران من در گهواره‌ها هستند، به نسلی اشاره کرد که بعدها با رهبری او به پیشواز شهادت و قیام و مجاهدت شتافتند.»

و او با چشم بینای الهی خویش، به خوبی از سیر تکامل انقلاب آگاهی داشت و فرصت‌ها را می‌شناخت و نقاط عطف را به خوبی زیر نظر داشت.

پاره تنش، مصطفایش که به خاک رفت، فرمود: «این مصیب، از الطاف خفیه الهی است و همان‌گونه بود که آن بزرگوار فرموده بود با مجالس ختم پاره تن و انقلاب آغاز شد.

و نسلی که دل‌سوخته و ناامید و مرحوم مانده به انتظار طلوع ستاره‌ای بودند، به سحر و روز روشن پیروزی رسیدند و همه دل و جان به او سپردند.

چه کسی به او دل نسپرد؟ همه دوستش داشتند؛ مثل پدری مهربان، شجاع، قاطع، عادل، خدامحور، عارف، آگاه، همه محرومان را به قیام علیه ملحدان و جباران فراخواند.

ما با او شکل گرفتیم. با او بزرگ شدیم. با او به خوشتن خویش دست یافتیم. با او راه و رسم زندگی را آموختیم. او جهان را دوباره نگریستیم. به وسیله او و اولیای الهی او و خدای او، عاشق این راه شدیم.

او به ما آموخت که چگونه راه ابدیتمان را بیابیم، چگونه به حقایق عالم چشم بدوزیم و دیده از نامردی‌ها فروپوشیم. او به ما آموخت تا فقط سالک راه پروردگارمان باشیم و منتظر ظهور امام معصوممان و مجاهد و پرتلاش در جهت آبادی دین و دنیای هم‌وطنان و هم‌نوعانمان قدم برداریم.

چنین است که اندوه رحلت آن سفرکرده ملکوت، اندوه دائم حیات ماست. اینگونه است که سالروز وداع او، سخت‌ترین و دردناک‌ترین و اندوه‌بارترین روز زندگی ماست. چهارده خرداد، یادآور فراق اوست. آری براستی باید همراه با این غزل شورانگیز سعدی شیراز، به یاد او و آن همه مهربانی و خیرخواهی و بزرگواری‌اش گریست و خواند:

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران

کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران

منصور واعظی

 

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است.
ارسال نظر برای این مطلب غیر فعال شده است!